محبوب من خانم میلنای عزیز همه چیز دست به دست من داد تا به سفری بروم سفری که تمایل نداشتم . تمایل شاید واژه درستی نباشد . از ان هراس داشتم . نه . نه . هراس هم نبود . من از آن شرم داشتم آری شرم . این بهترین واژه ایست که می شود گفت از سویی دلم پر میزد برای این سفر . و از سویی به خود میگفتم . می خواهم بگویم چه ؟ بگویم ببخشید و خلاص؟ دیدار با آغوشی از محبت شروع شد تمام هراسها و شرمها فرو ریخت همان داستان قدیمی .

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نیکو فایل طراحی اپلیکیشن برترین دبیران کنکور و دبیرستان Rosa Jaime لذتی که تو مردم آزاری هست تو انسانیت نیس نیازمندیهای صنعت ساختمان دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی